موضوه خاطره :شکر خدا

علامه سید عارف، حقوق اندکی دریافت می کرد و همیشه زیاد مهمان داشت. یک روز در جلسه درس نشسته بودیم، یک نفر آمد و گفت که خیلی تنگدست است. ایشان دست در جیب کرد و 50 روپیه- که آن موقع پول زیادی بود- به او داد. ما که ندیدیم ولی آن شخص که 50 روپیه را دید، خیلی خوشحال شد و شروع کرد به تعریف و تمجید از ایشان. ایشان خیلی عصبانی شد و گفت: 50 روپیه به تو دادم، اینقدر تمجید می کنی؟! خداوند متعال اینقدر به انسان ها کرامت و لطف کرده؛ شکر نمی کنی؟! خودت را به خاطر 50 روپیه ذلیل و خوار نکن.» خیلی کم پیش می آمد عصبانی شود ولی آن روز عصبانی شد.


شاهد یاران، ش50، ص52؛ به نقل از حجت الاسلام محمداصغر رجائی از شاگردان و یاران شهید


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها